بسم الله الرحمن الرحیم
س1-به نظر میرسد صدای غالبی که امروز از حوزه علمیه قم به گوش جامعه میرسد، صدای تفکرات و نظریات مرحوم مصباح یزدی است که ما بازای آن در فضای سیاسی هم «جبهه پایداری» است. چرا حوزه تکصدایی شده است؟
ج- قطعاً حوزه علمیه یکصدا نیست، بلکه صداهای مختلفی از آن شنیده میشود.شکر خدارا در حوزه علمیه در این مورد آزادی وجود دارد و هر کس بخواهد نظریاتش را منتشر کند، در صورتی که بر خلاف موازین شرع و عرف نباشد و بهخصوص اگر این آرا و نظریات جنبه معنوی یا علمی داشته باشد. هیچ مانع و رادعی از این نظر وجود ندارد.اصلا اینطور نیست که نظریۀ آیت الله مصباح غالب باشد.
اساساً سنت پسندیدۀ«نقد»که در حوزههای علمیه از گذشته و حال رایج بوده و ان شاء اللّه در آینده هم رایج خواهد بود، اجازه نمی دهد که نظریۀ فرد خاصی،غالب شود. صحبتها و نظریات اساتید و بزرگان همواره نقد میشود. حتی دیدگاهها و آرای مراجع هم مورد نقد قرار میگیرد تا جایی که بزرگان فقه مانند شیخ مفید و شیخ طوسی، محقق حلی، علامه حلی و نیز نظریات عالمان برجسته عصر ما مثل امام خمینی و مرحوم آیت اللّه خوئی ودیگران از نقد مصون نیستند،در حالی که نظریات آیت اللّه مصباح در هیچ مرکز علمی حوزوی مورد بررسی قرار نگرفته و همین دلیل بر این است نظریه و دیدگاه ایشان در حوزه طرفداران غالبی ندارد.
در این جا به مناسبت سئوالی که طرح کردید لازم می دانم به طور اشاره،برخی نظریات آیت الله مصباح را نقد کنم:
بنده از سال 1340 به بعد آیت اللّه مصباح یزدی را میشناسم، ایشان عالمی فرهیخته بود که با بیانی شیوا همواره دغدغه تربیت جوانان ودانشجویان را داشتند و بیشتر به کار علمی می پرداختند و حتی در این سال ها یک سخنرانی یا اعلامیه ای ـ تاآنجاکه من میدانم ـ علیه رژیم شاه نداده اند.و در ظاهر به نظرم می رسد قبل از انقلاب یعنی در سال 1348 آشکارا از نهضت امام خمینی بُریدند و یک سره به کار علمی و اعتقادی مشغول شدند.جلسه های نقد افکار دکتر علی شریعتی ومرحوم صالحی نجف آبادی از سوی ایشان برگزار می شد و سیره و روش ایشان تا آستانه پیروزی انقلاب ادامه داشت و در آخرین سال قبل از پیروزی که امام خمینی در نیمه شعبان اعلان کردند مردم چراغانی نکنند اکثریت حوزه علمیه اطاعت کردند و اگر کسانی هم مخالف این نظریه بودند سکوت کردند و تنها مؤسسه در راه حق که حضرت آقای مصباح یزدی از اعضای برجسته آن بود عملاً مخالفت کردند.بعد از پیروزی انقلاب هم ظهور و بروز ایشان در صحنه های مختلف کشور کمتر مشاهده شد . حتی در دفاع مقدس ملت ایران در برابر تهاجم صدامیان بنده سراغ ندارم که ایشان مساعدت قابل توجهی به جبهههای جنگ کرده باشند و خود ایشان در یکی از صبحت های خود گفته بودند:«شرایط زندگی اجازه نمی داد که به جبهه بروم و به حال رزمندگان،غبطه می خورم»(سخنرانی در جمع مسئولان کمیته امداد،29 فروردین 92).
پس از رحلت امام خمینی- قدّس سرّه –بود که ایشان به رهبر جدید آیت اللّه خامنهای نزدیک شدند و ظاهراً موضع خود را تغییر دادند و در مقام دفاع از ولایت ،سنگ تمام گذاشتند و کاملا از این نظر خود دفاع کردند و به اصطلاح، آراءمردم و جمهوریت رازیرسئوال بردند و حتی آرای مردم را برای بستن دهان غربی ها معرفی نمودند! البته ممکن است توجیهاتی دراین فرمایشات ایشان باشد ولی برداشت و ظهوروبروزنظریه ایشان همین بودکه عرض کردم.اما بیشتر صاحب نظران حوزوی، این نظریه راجع به آراءمردم و جمهوریت را نپذیرفته اند، زیرا از صدر اسلام حکومت و سرپرستی جامعه همواره با آراء مردم بوده است چنانچه پیامبر اسلام (ص) با آراء مردم مدینه، مدیریت و حکومت مردمی را تاسیس کردند، و همین طور امیرالمؤمنین (ع) بعد از رحلت پیامبر اسلام سالهای طولانی به کشاورزی و باغداری در ینبع مشغول بودند، اما حکومت ظاهری را پس از عثمان با آرای اصحاب و مردم مدینه به دست آوردند و حکومت ظاهری کشور اسلامی را عهده دار شدند جالب است امام خمینی در اولین سخنرانی خود در بهشت زهرای تهران پشتوانه حکومت اسلامی را بر جمهوریت و آرای مردم اعلان کردند،ایشان قانون اساسی زمان شاه را هم زیر سؤال بردند و فرمودند: «من به اتکاء این مردم دولت تعیین میکنم و…» و نیز امام خمینی پس از آن که با حمایت قاطبه ملت حکومت شاه را ساقط کردند بلافاصله جمهوری اسلامی را به همهپرسی مردم ایران گذاشتند،که با بیش از 90 درصد به تصویب رسید و بعد هم با آراء مردم قانون اساسی را تصویب و انتخاب رؤسای جمهوری و نمایندگان را برگزیدند. تا آن جا که سخن مشهور ایشان این بود که:«میزان،رأی ملت است».و هنوز هم ادامه دارد.
ولی متأسفانه «چهارچوب فکری و سیاسی»آیت الله مصباح درعمل مخالف این نظریۀامام خمینی به ظاهرنموداربود ولذا طرفدار چندانی پیدا نکرد. بگذرم این عالم بزرگوار امروزازمیان رفتند رحمت و رضوان خدا بر او باد. ولی و آثار نظری ایشان در فضای سیاسی بسیار اندک، و همان طوری که در سوال آوردی تعدادی ازافراد به عنوان «جبهه پایداری» بر طرز تفکر ایشان باقی مانده اندکه به نظرم طولی نمیکشد که از هم فرو میریزد. مگر این که در نظریات و رفتارشان تغییراتی حاصل شود.
س2- به نظرتان تصویری که جامعه از بیرون حوزه میبیند نیز همین است؟
ج- نظام علمی حوزه در میان مردم، به درستی منتشر نمیشود، لذا مردم ما حتی بسیاری ازمتدینین آشنایی چندانی با فضای حاکم بر حوزه علمیه ندارند و از کار و روش ما و آنچه در حوزه جریان دارد، بیاطلاع هستند.وازسویی بیشتر مردم به فکر مسائل معیشتی خود هستند؛خصوصاً در این عصر و زمان توقع دارند روحانیون در مورد مسائلی که بر مردم میگذرد مثل گرانی و تورم یا مشکلات نبود دارو و عدم درآمد کافی برای ادامه زندگی وکاهش قدرت خریدو… را صحبت کنند. و کاری ندارند فقه و علم اصول و اجتهاد چیست ویادرحوزه چه میگذرد؟ و حق هم با مردم است زیرا اول باید مشکلات آنها رفع شود بعد بفهمند در حوزه چه میگذرد.
ولی نباید از اهمیت درسهای حوزوی غافل بود ،زیرا کشف مسائل فقهی خصوصاً مسائل مستحدثه وجدید فراوانی که امروزه موردنیازمردم متدین وازسویی نظرشرعی دادن انها بسیار مشکل و وقتگیر است؛ برای نمونه حرمت و حلّیتِ بانکداری، ربا و بیمه وتشریح و پیونداعضا. یا پدیدههای جدید دیگر مانند لقاح مصنوعی، تغییر جنیست، جراحی پلاستیک .شبیهسازی، ازدواج سفید.ارز و تجارت های دیجیتالی و…که موردابتلای دینداران است که حتی بعضی ازآنهابامخالفت علمای اهل سنت وحتی مراکزفقهی مسیحیت قرارگرفته ولذا هربحثی گاهی ماهها و سال باید تحقیق کرد تا به احکام شرعی آنها پاسخ داده شود.وممکن است دیگران بیایندونقدکنندکه بسیار اتفاق افتاده ومی افتد به خصوص که این مسائل جدید کمتردر آیات و روایات بدانها اشاره شده است. خلاصه پاسخ به این مسائل برای یک محقق در حوزه علمیه ممکن است بسیاری از عمر خود را صرف آن ها کند، تا یک سلسله مسائل مهم روز را بررسی وجواب شرعی آنهارابدهد، شبیه بیماریهای جدیدکه سالها درشناخت وداروی آن بایدتحقیق شود تامشکل گرفتاران وبیماران به آن بیماریها معالجه شود.
س3- یک نقد جدی به حوزههای علمیه همین است که سهم بسیار بزرگی به فقه داده است، اما بحثهای دیگر مانند اخلاق خیلی مورد توجه نبوده و این بحثها به حاشیه رفته است. آیا این نقد را میپذیرید؟
ج- آری این نقد را میپذیرم زیرا امروزه در حوزه علمیه درسهای اخلاقی نسبت به گذشته کمرنگ شده است. در قدیم عالمان بزرگ حوزه، عنایت خاصی به مباحث اخلاقی داشتهاند و درس اخلاق را رکنی از حوزه درس خویش به شمار میآوردند و حلقههای درسی پر رونقی را دربارۀ اخلاق داشتند؛ چنان که مرحوم میرزا جواد ملکی، شیخ محمد آملی، ملا حسینقلی همدانی، قاضی طباطبائی و برخی دیگر از این بزرگان، شاگردان مبرزی را پرورش دادند.
حتی قرنها پیش، فقیهانی چون: شهید ثانی کتاب « منیة المرید » را نوشت که سراسر آن درس اخلاق برای طلاب است یا مرحوم ملا محسن فیض کاشانی کتاب «محجّة البیضاء» را به نگارش در آورد که یک دایرة المعارف بزرگ اخلاقی است.به هزار سال واندی پیش برگردیم که فقیهان و محدثانی چون شیخ صدوق کتاب «خصال» و شیخ طبرسی کتاب«مکارم الاخلاق» و ملا محمد مهدی “جامع السعادت”، وفرزندش ملا احمد نراقی«معراج السعادة» را تألیف کردند.
پس، درس اخلاق و اهتمام به تهذیب اخلاقی، از روزگاران گذشته در حوزهها معمول بوده است، به دلیل آن که زیر بنای همۀ تلاشها، اخلاق و تزکیه نفس است. ودر حوزه علمیه قم، در همین صد سال اخیر فقیهانی همانند: آیت اللّه حائری یزدی موسس حوزه،آیت اللّه ابوالقاسم کبیر قمی، شیخ محمد تقی بافقی، حلقۀ درس اخلاق داشتند. در دوران مرجعیت آیت اللّه بروجردی، ایشان از مرحوم میرزا علی آقا شیرازی دعوت میکردند که برای طلاب درس اخلاق بگویند. امام خمینی سالها یک روزها از هفته در مدرس زیر کتابخانه فیضیه درس اخلاق میگفتند امروزه هر چند خوشبختانه در حوزه علمیه قم دروس جانبی روز مثل روان شناسی، جامعه شناسی، علوم سیاسی، یادگیری زبانهای خارجی و امثال اینها پر رنگ شده و رونق گرفته است، اما متأسفانه درسهای اخلاق گفتاری و عملی کمرنگ شده است، حال آن که فلسفۀ اصلی تأسیس حوزهها، یادگیری و تفقه در فقه و تهذیب اخلاق بوده است یعنی علم آموزی و تهذیب باید دوشادوش هم باشند، بلکه تهذیب، جلوتر است. که در شأن پیامبر اسلام در قرآن آمده است: «ویُزَکَّیهِم ویُعَلِّمهُمُ الکتاب»،اول تزکیه را بعد تعلیم انسان را برای رسیدن امت به سعادت واقعی معرفی می کند.
س4- جامعه به درست یا غلط چنین دیدی به حوزه علمیه ندارد،به نظر شما چرا چنین است؟
ج- بله این طور است چون نتوانسته ایم برنامههای حوزه و کار و عملکردش را برای مردم به درستی تشریح کنیم و به علاوه پس از پیروزی انقلاب به طور شایسته و بایسته به این امر توجه نشده،لذا مسئولان و بزرگان دلسوز حوزه باید در این باره فکر مناسبی کنند و برنامهریزی اساسی داشته باشند.
س5- چرا؟ چه موانعی داشتهاید؟
ج- به نظربنده مانعی نبوده است و فکر نمیکنم کسی بخواهد مانع شود، ولی مع الاسف برای این کار برنامهریزی نشده است. درست است که هر طلبهای نظر خاصی داشته باشد، میتواند بزند و میتواند بلافاصله منتشر کند. اما اینکه عملکرد حوزه به صورت برنامهریزیشده اطلاعرسانی بشود، چنین نیست با اینکه الان دوره جمهوری اسلامی است و به زعم بسیاری از مردم، همه کارها دست روحانیون است، اما در واقعیت چنین نیست. بخش عمدهای از روحانیون ما دنبال کار حوزوی و درس و بحث و نیز تبلیغ و نماز جماعت خودشان هستند و کارهای فردی هم میکنند و نیز به درسدادن و درسخواندن و تحقیق پرداختهاند که از قدیم و گذشتگان ما هم چنین بوده اند.
فراموش نمیکنم بعد از فوت آیتاللّه العظمی بروجردی درسال ۱۳۴۰ وارد حوزه شدم هیچ اطلاعی ازبرنامهای حوزه نداشتم ومردم هم نداشتند چون هیچ تبلیغی ازبرنامه ها حوزه در سطح جامعه نمیشد.ونمی شود وهر روزهم دررسانه های مجازی باروشهایی خدمات روحانیون درطول تاریخ را زیرسئوال می برندچنانکه درخاطرم هست که شاه بعدازدستگیری امام خمینی به قم آمد وکنار مدرسه فیضیه، پشت دیوار حرم حضرت معصومه -علیها سلام- زشتترین توهینها را به روحانیون و حوزه علمیه کرد، اما هیچکس از ما دفاع نکرد. هیچکس نگفت شاه اشتباه میکند یا دروغ میگوید و روحانیون چنین نیستند. چون ازبرنامه های حوزه بی خبربودند و بعد هم که انقلاب پیروز شد و جمهوری اسلامی برپا شد، بعضی در شغلهایی که به آنها واگذار شد هضم شدند، عدهای مانند قبل مشغول کار علمی و درس و بحثشان بودند و ماندند، عدهای هم رفتند و برگشتند، خود بنده، مدتی نمایندگی امام را داشتم و چندین سال هم در کارهای قضائی بودم، البته در قم هم به طور پاره وقت مشغول به تدریس بودم و بعد از چندسالی تشخیص دادم که باید به کار اصلی خودم که تحصیل و تدریس و تحقیق است برگردم.
به هر حال به نظر من دلیل این که مردم از عملکرد حوزه بیاطلاع هستند، این است که دراین باره خوب تبلیغ نشده است. وبه نظرم اگر فعالیت مجموعه حوزه وتلاش شبانه روزی بسیاری ازحوزویان به درستی منعکس شود، فکر میکنم دیدمردم به روحانیت عوض میشود. البته برخی ازکسانی که لباس روحانیت به تن دارند متاسفانه چون شناختی ازواقعیت جامعه ندارند، به مشکلات مردم بی توجه اند واشتباه و خطاهای کارگزاران را هم یا نمی بینند و یا نمی خواهند ببینند، حرفهایی میزنند و تندرویهایی میکنند که مردم را بدبین و عصبانی میکنند. در حالیکه منطق حوزه و منطق علما و مراجع ما چنین نیست.
از سوی دیگر مردم ما بی اطلاع اززحمات وتلاشهای شبانه روزی روحانیون فکرمیکنندحوزویان فقط درسی میخوانند و شهریهای میگیرند و همین. ومع الاسف گاهی حرفهای خارج ازنزاکت پشت سر روحانیون میزنند واین جفایی است درحق مجموعه روحانیون وحال آنکه درحوزه کسانی داریم که سالها تحقیق میکنند تا بتوانند اثری بنویسند وبسیاری هستندکه تا۸۰ سال و۹۰سال عمرکرده اندهنوزمشغول تدریس وتحقیق تالیف هستند و چه بسیار کتاب نوشتهاند؛و حتی کسی آنها را نمیشناسد حال آن کتابها مفید است برای امروز جامعه یا نه، این مربوط به تشکیلات حوزه است که سامان دهی کنند و نیروهای ارزشمند را به مسیری که برای نفع جامعه است هدایت کنند، و بنده مکرراً به بعضی بزرگان و علمای حوزه ،این نکته را اشاره کردهام ولی کسی پاسخگو نیست.
س6- به نظر شما روحانیت کنار مردم قرار دارد یا نه؟ اگر کنار مردم است، چرا احساس شکاف بین مردم و روحانیت تقریبا در همه وجود دارد؟
ج- من باور دارم که هنوز مردم ما متدین هستند. و همچنان اعتقادات دینی خود را دارند و اجمالا روحانیون را خصوصاً کسانی را که به خوبی میشناسند دوست دارندودرارتباطند اما توقعاتی هم دارند؛وتوقع دارند که مجموعه روحانیون ،حرف دل مردم را بزنند. فشارهای اقتصادی وتورم واحیانابی عدالتی هایی که دیده میشود، نقدکنند.اعتراض کنند،با افرادگرفتار همدردی نمایند،وساکت نباشند،وبه نظرم خواسته آنان به حق وبه جا است وکلام قرآن که دستور به امربمعروف ونهی ازمنکرداده ازهمه مردم عموماوازماروحانیون خصوصاچنین می خواهدونبایددراین رسالت بزرگ کوتاهی شود.
ولی لازم میدانم به این نکته اشاره کنم که مجموعه روحانیت مثل گذشته درکنارمردم ودلسوز مردم هستندوخواهندبود.منتهی به غیرازتعدادقلیلی ازکسانی که تریبون دارودرمسندقدرتندگاهی چشم بسته توجیه گرتخلفات وبی عدالتی ها یاغافل ازمشکلات مردمند،ولی سایرروحانیت که درحدی که امکان اعتراض وانتقاددارنددراین امرکوتاهی نمی کنند .خواسته مردم ومشکلات وبی عدالتی هارابه مسئولین گوشزد میکنندحتی مراجع تقلید وتشکلهای حوزوی آن طوریکه اطلاع دارم درملاقات بامقامات کشورتذکرمیدهندازگرانیهاو تورم انتقادمیکنندو ازغارت گریها واختلاسها اعتراض میکنند وآنها قول مساعدمیدهند وقول به اصلاح میدهند،حال عمل میکنندیانه ازعهده روحانیون خارج است البته این خبرهارسانه ای نمیشودومردم خیال میکنندبزرگان حوزه درمقابل مشکلات ونابرابری ونا بسامانی های کشورساکتند،واقعااین طورنیست که ساکت باشندحال جرارسانه ای نمی شود خود می دانند،بنده سخنگوی آنهانیستم.
البته برخی ازروحانیون هم انتقادسازنده وحتی بعضی بازبان تندبه نابرابری ها ومشکلات مردم اعتراض دارندوانتقادمیکنند ورسانه ای هم میشودوهزینه آنراهم میدهند. درعین حال بایداعتراف کنم آنطورکه شایدوبایدبزرگان حوزه دربرابرسیل مشکلات که توده روحانیت نیزباآن دست بگریبان است سریع وصریع عمل نکرده که سبب شده شکاف بین مردم وروحانیت شودو امیداریم این نقیصه هم برطرف شود.ودرضمن ازبعضی ائمه جمعه ونمایندگان روحانی مجلس ودیگرروحانیت تریبون دارانتظارمیروددربرابر خطاهای مسئولان کشورمماشات وچشم پوشی نکنندوتوجیه گرنباشندبامردم همراهی کنندونگذارندبیش ازاین بین روحانیت ودین بامردم عزیز ایران فاصله بیفتد وبه خاطرپست ومقام چندروزه دنیاآخرت خودراتباه نکنند،ومع الاسف صحبت های اینگونه افرادمعمولا دررسانه هابیشتربازتاب داده میشودمردم فکرمیکنندهمه روحانیت اینگونه هستندوحال آنکه عددآنها به یک هزارم روحانیت هم نمیرسد لذاازآنهاضربه ای.که به کل روحانیت میرسدبایددرقیامت پاسخگوباشند.
خوب است توجهی به این آیه داشته باشیم: “فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ” (بقره، آیه 79)که در شان رهبانان و علمای نصاری و یهود نازل شده که آنان توجیه گر تخلفات مسئولین زمان خود بوده اند، و تنها در این آیه است که سه بار کلمه “ویل” به کار برده شده، هم به خودشان و هم به توجیهاتشان و هم به درآمدشان. که خدای نکرده ما مشمول این آیه شریفه قرار نگیریم.
س7- با توجه به سابقه همراهی شما از اول نهضت با انقلاب،از شما این سوال را میپرسم که شما و خیلی از روحانیون در ابتدای انقلاب وعده میدادید وضعیت بهتر میشود،اما الان در موضع انتقاد قرار دارید. این تناقض چگونه برای مردم حل میشود؟
ج- معنای اینکه کسی با انقلاب همراهی کرد این نیست اگر خلافی از مسئولی دیده شد باید ساکت باشد. به علاوه،تمام تلاش و انگیزه ما در انقلاب رسیدن به عدالت و آزادی و رفاه مردم بوده و فکر میکردیم بعد از برچیده شدن حکومت پهلوی، عدل علوی حاکم خواهد شد تنها و تنها به این قصد به نهضت پیوسته ایم و تا پیروزی انقلاب و پس از آن با جان و دل عمل کردیم.
لذا اگر امروزه مشاهده میشود به آن خواسته نرسیدهایم و انتقاد می کنیم،این انتقاد کردن، نشانِ تناقض در رفتار بنده و امثال بنده نیست، این نتیجه عملکرد خطا و اشتباه مسؤلان و دست اندرکاران کشور است که کاررا به اینجا کشانده اند و گناه ما و اکثریت جامعه آن زمان نیست که در نهضت شرکت کرده و رنج و آزار زندان و غیره را تحمل نموده اند و از همین روست که برای حفظ خون شهدا و جانبازان و آزادگان و تلاش بیدریغ گذشتگان از علما و سیاسیون زجر کشیده زمان شاه ،انتقاد می کنیم تا با تذکر دادن و نقد کردنِ دلسوزانه جلوی کج رویها و تصمیمات غلط گرفته شود و همان و عده هایی که قبل از انقلاب به مردم می دادیم محقق شود و امیدواریم با این نقدها شاهد شکوفاییِ مجدّد انقلاب ملت عزیز ایران باشیم.
س8- به نظرتان مسئله حجاب که مایه اختلاف در جامعه شده چگونه باید حل شود؟
ج- بنده دیدگاه خودم را دربارۀ حجاب در نامۀمفصّلی برای مسئولان نوشتم و در سطح عموم هم منتشر کردم. راه مبارزه با بیحجابی زنان و دختران با بگیر و ببند و عکسبرداری و شلاق و زندان و یا جریمههای مالی و… نیست بلکه روز به روز بدترهم میشود،بلکه باید زمینههایی کهه کار را به این جا کشانده است را از بین برد و روش آرامی پیش گرفت و راهکارهای فرهنگی سنجیدهای را پیگیری کرد و این بستگی به نظریه کارشناسان خبره و بصیر دارد و تازه همۀ اینها در صورتی مفید خواهد بود که دیر نشده باشد و کار از دست نرفته باشد.
س9- غیر از نظر شخصی شما، به نظرتان نهاد حوزه میتواند مسئله حجاب را حل کند یا نه؟
ج- ممکن است عدهای در حوزه با من مخالف یا موافق باشند. در ابتدای بحث همین را عرض کردم که حوزه آزاد است و هر کس نظرش را میدهد. بعضی ازروحانیون که درمسند قدرتندالیته نه همه آنها ممکن است معتقد باشند باید با بیحجابی برخورد شدیدترهم کرد که صدایشان ازرسانه هابه گوش میرسد وآنهاهم دلایل خودشان رادارند. البته حجاب یکی از واجبات قطعی اسلام است و ما شکی در آن نداریم، اما بحث درمقابله بابی حجابی وبرخورد بازنان ودخترانی است که تعمداحجاب رارعایت نمیکنند، و به نظرم خیلی بعید میدانم حوزه وارداین کارزار شود، درصورتی که مجازبه ورود باشند، و بر فرض ورودهم بکنند بعید می دانم بتواننداین مساله ای که مثل کلاف درگم شده بتوانند حل کنند ، باید زمان بگذرد تا ببینیم چه میشود. اما واقعیت این است که این یک مشکل جدی است، و باید از ابتدای انقلاب، مسئله حجاب مورد توجه قرار میگرفت و در آن موقع زنان و دختران به خاطر علاقهای که به انقلاب و امام داشتند برنامهریزی میشد و آرام آرام مسئله حجاب در جامعه نهادینه میشد مثل بسیاری از کشورهای اسلامی که در مجموع موفق بودهاند،ولی این کار نشد و امروزه که کار به دست مجلس و نیروهای نظامی و انتظامی افتاده از روحانیّت مستقل که هیچ نقشی در امور کشور ندارند،کاری ازدست آنهابرنمی آیدوکسی هم به حرف علما گوش نمیدهد.
س10- شما منتقد وضع موجود هستید. به نظرتان نخستین اولویت یا اولویتها برای اصلاح امور کشور چیست؟
ج- به نظر می رسد اقتصاد؛اولویت اول کشور است. روایتی از امیرالمومنین در غرر الحکم است که میفرمایند «اَلقُبر َخیْرٌ مِن اْلفَقْرِ». آدم زیر خاک برود، بهتر از فقر است. چون فقر باعث همه مشکلات و بدبختیها است، بسیاری از ناهنجاریها، دزدیها، اعتیاد، طلاقها و حتی زد و خوردها و نزاعها همه محصول فقر است.
کسی که فقیر است علاوه بر این که آرزوی مرگ می کند، ممکن است به هر کار حرام و خطرناکی دست بزند لذا تا زندگی خودوزن وفرزندش رارااداره کند.وبا شکوفائی اقتصاد قهراً فقر بسیار کم میشود. اینکه پیشوایان معصوم( علیهم السلام) تلاش میکردند تا مردم فقیر نباشند به خاطر همین است که زمینه های جرم و جنایت کمتر شود. و این که قرآن کریم اصرار به انفاق و خمس و زکات و کفارات و صدقات دارد،همه برای زدودن فقر و رشد انسانیت و خشکاندن ریشه های شورش بین فقرا و اغنیاست، لذا باید یک زندگی حداقلی برای همه امکانپذیر باشد. من در نامههایی که برای مسئولان نوشتهام، نوعا به این مسئله حیاتی تذکر داده ام که باید فکری به حال اقتصاد کشور کرد.وبازهم دراینجا عرض میکنم تامشکل اقتصادی کشورحل نشود، نه فقرازبین میرودونه احتمال اعتراضات مردمی مرتفع میشود.
س11- خیلی از کارشناسان معتقدند کلید حل مسائل اقتصادی هم در سیاست است و باید مشکل را آنجا حل کرد. نظر شما چیست؟
ج- طبیعی است. بالاخره هر کاری، راهی دارد،اگر فرزند خانواده میخواهد مشغول کار سودآوری شود باید سرمایه، مغازه و دیگر امکانات را برای کارکردن او فراهم آورد و بعد به تولید یا سود برسد و زندگیاش اداره شود، لذا برای اینکه اقتصاد کشور رونق بگیرد، لوازمی دارد که باید فراهم شود، یکی از لوازم مهم آن، سیاست – مخصوصاً سیاست خارجی- است. باید با برخوردهای مدبرانه و سیاستمدارانه با همسایگان و با کشورهای پیشرفته دنیا زمینه های آسانِ تبادل کالا و روابط اقتصادی و سرمایه گذاری های مؤثر و مفید را به وجود آورد و بدون سیاست خارجیِ موفق ، تنش زدایی ورفع تحریم ها با کشورهایی که اقتصاد قوی دارند،نمی توان به شکوفایی اقتصادی رسید.
به هر حال وضع اقتصاد کشور باید اصلاح شود تا رضایت مردم جلب شود. رضایت مردم هم رضایت خداوند را در پی دارد. بنابراین تا مردم راضی نشوند، فایدهای ندارد وسبب قهر خداوند خواهد شد.
شوربختانه به این حقیقت باید توجه داشت که درصد بسیار بالایی از جامعه ما فقیر و یارانه بگیر هستند، آن هم در کشوری که از نعمت گسترده نفت و معدن و جنگل و دریا… برخودار است و خاکش طلاست. با این وصف زیبنده نیست که این مقدار فقیر در کشور ثروتمندی مثل ایران داشته باشیم، که مردم ببینند کشورهای کوچک همسایه ما که قبل از انقلاب مثل یک شهرعقب مانده ایران بودند ،امروزه از نظر آبادانی و رفاه مردمشان به اوج رسیدهاند و ایرانی که یک روز در توسعه و رفاه عظمتی داشت امروز در فقر و فلاکت به سر میبرد اگرچه از نظر ادوات جنگی شاید خوب باشیم اما مسئله اقتصاد حرف اول را می زند.
س12- چند بار اشاره کردید که نامههایی درباره مسائل کشور، به صورت خصوصی و عمومی نوشتهاید. آیا شده است نامههای خصوصی شما پاسخی دریافت کرده باشد؟
ج- بله، بعضی نامهها دیده شده و پیگیری هم کردهاند.
س13- ممکن است به صورت مصداقی بگویید مضمون نامه چه بوده و چه پاسخی گرفته شده است؟
ج- ممکن است آقایانی که پاسخ دادهاند، راضی نباشند که این موضوع فاش شود، اما اجمالا بسیاری از این نامهها و پیامها مفید واقع شده است. و آن ها دلسوزانه پیگیری کردهاند، و احیانا نتایج برخی نامهها را در عمل مسئولان دیدهام،ولی به دلایلی صلاح نمیدانم آن موارد را بازگو کنم.
س14- بخشی از جامعه در برابر انتخابات آتی مجلس بیتفاوتاند و در خصوص امکان تغییر در کشور ناامید هستند. به نظرتان اگر در تایید صلاحیتها سختگیری نشود، ممکن است این فضا تغییر کند و به صندوق رای امیدوار شد.
ج- بعید میدانم که بگذارند نیروهای کارآمد و احزاب شناسنامهدار برای انتخابات پیش رو وارد کارزار انتخاباتی شوند. و اگر هم خودشان اقدام کنند طبق روال گذشته ردّ صلاحیت خواهند شد،چون تصمیم مقامات،بر یک دست سازی قواست،لذابه نظرم فضای انتخابات کشور خیلی تحت تاثیر بیتفاوتی مردم قرار خواهد گرفت.
س15- به نظر خودتان مردم باید بیایند پای صندوق رای یا نه؟
ج- اولاَ: هر کس در رأی دادن مختار است، و لذا کسانی که تصمیم گرفتهاند رأی ندهند پای صندوق رأی نخواهند رفت.
ثانیاً: توصیه بنده تأثیری در رأی دادن مردم ندارد وطبق ضرب المثلی معروف آن قدر سنم است که یاسمن پیدا نیست.
س16- معروف است که امام خمینی فقه پویا را پایهگذاری کردند. به نظرتان اگر امروز امام خمینی در صحنه بود، چه اولویتی را در حوزه مسائل دینی و اعتقادی در دستور کار قرار میداد؟
ج- به نظرم این جمله که می گویند:«امام خمینی فقه پویا را پایهگذارکرد»، یک شعار است و پشتوانه علمی ندارد، بلکه امام خمینی مثل بسیاری از مراجع و فقها در بطون فقه شیعه به خوبی ورود کردند و مو شکافی نمودند و نظرات خود را اعلان کردند که بخشی از آن در دو جلد کتاب «تحریر الوسیله» جمع آوری شده که هم اکنون بسیاری از فقهاء بعد از ایشان و اساتید امروزه نظرات ایشان رامورد بررسی قرار داده و میدهند ، بله امام خمینی در همین تحریر الوسیله به مسائل مستحدثه یعنی مسائل جدید و مورد ابتلا و نیاز مؤمنین ورود کرده است که از ایشان به یادگار مانده و پس از ایشان همین مباحث هم مورد بررسی و نقد و تأیید بزرگان و اساتید حوزه است و برخی از فضلا هم مسائل جدیدتر روز را هم بررسی کرده ومیکنند و بر آن میافزایند.
واما اینکه سؤال کردید اگر امروز امام خمینی در صحنه بودند چه اولویتی را در دستور کار قرار میدادند؟
درجواب باید عرض کنم که ایشان سفارش داشتند که فقه جواهری باید در حوزه زنده بماند یعنی همان فقهی که سازنده و برگرفته از قرآن کریم و سنت پیامبر خدا و روایات اهل بیت علیهم السلام است و نیز اجماع فقها و شهرت عملی و فتوائی و روائی علما ملاک فتوی و عمل باشد.
و بیشک اگر چنین باشد به طور قطع احکام اسلام و شیعه امامیه به بیراهه نمیرود و هر روز با چنگ زدن به ادله ساختگی و استحسانی به نظریات و فتواهای اشتباه و غلط نمیانجامد، و به وضوح شاهدیم که بعضی از طلبههای تازه به دوران رسیده و یا افرادی که سر کار با علم و فقاهت ندارند چون دستی بر قدرت دارند نظریاتی یا قصهها و داستانهائی میگویند که انسان باید از تعجب انگشت به دندان شود، زیرا این گونه افراد با تصورات ذهنی، یا عقل شخصی خود،نظریۀ دینی میدهند و این مسلماً بر خلاف فقه جواهری و به تعبیر بهتر بر خلاف قران و سنت و روایات اهل بیت است و مع الاسف بسیاری از کسانی که باید جلوی این رویه غلط را بگیرند روی ملاحظاتی سکوت میکنند و حرفی نمیزنند؛البته بندۀ طلبه در هر جا چنین مسائلی را دیده باشم گاهی آشکارا و گاهی خصوصی تذکر میدهم و خدای را بر این توفیق سپاسگزارم.
پس اگر امام خمینی امروز هم به فرض محال برگردند و در صحنه باشند همان راه صحیح و به قول خودشان فقه جواهری را دنبال خواهند کرد.
س17- چرا حوزه نتوانسته چنان تاثیرگذار باشد که شاهد چنین تخلفهایی نباشیم؟ چرا نتوانسته اعتقادات مردم را محکم کند؟
ج- من نمیتوانم از طرف حوزه حرف بزنم. من از طرف خودم حرف میزنم، و باید مردم بدانند خیلی چیزها را نمیتوان گفت و نمی شود بدون در نظر گرفتن شرایط حوزه، عملکردش را قضاوت کنید. اجمالا باید به حوزه حق بدهید که چندان تاثیرگذار نباشد. دهها ملاحظه وجود دارد که بسیاریشان صلاح نیست در سطح عموم مطرح شود. شما در نظر داشته باشید که اکثر حوزویان در اداره کشور دخالتی ندارند. بنابراین بی انصافی است شرایط ناگوار و مشکلات کشور را پای حوزه به نویسند.
س18- بالاخره ادارهکنندگان کشور نمادهایی از حوزه علمیه هستند.
ج- نه، اکثر اینها از حوزه بیرون رفتهاند و در واقع کارمند و مسئول شدهاند و دیگر حوزوی محض به حساب نمیآیند، بله برخی از آنان هنوز با فقه و فقاهت حوزه سر و کار دارند و آنها اندک هستند و قهراً کارایی آن چنانی ندارند تا بتوانند تاثیرگذار باشند.
س19- یعنی اگر تعداد بیشتری از روحانیون در مصادر حکومتی باشند، مسائل کشور حل میشود.
ج- خیر، من اصلا چنین اعتقادی ندارم. ایکاش همان نظری که امام در اول انقلاب داشتند انجام میدادیم، یعنی اینکه روحانیت در اداره کشور فقط نقش نظارتی میداشت ،ایشان پس از مدت کوتاهی که از انقلاب گذشته بود با همین دیدگاه به قم تشریف آوردند ، ولی خوب، بعدها نظر ایشان به خاطر بعضی ازشرائطی که پیش آمد عوض شد.
ممکن است بپرسی، چرا روحانیت اگر در مصادر امور نباشد، بهتر میتواند به وظیفه عمل کند؟
پاسخم این است که اگرروحانیون درمسند حکومت نبوده باشند به راحتی میتوانستندبه کمبودها و تخلفات اعتراض کنند ،حرف بزنند و مشکلات را بگویند و قهرا کمبودها و اشتباهات پای روحانیت نوشته نمی شد وبی شک حضورپررنگ روحانیت درمناصب ونهادهای حکومتی باعث شده که مردم همه اشکالها ونواقص را به پای روحانیت وبدتر آن به پای دین بنویسند.و بنده در عمل دریافتم که روحانیت هرچه از حکومت داری فاصله بگیرد به نفع ملت و دین و است و جالب است بعضی ازمراجع بز رگ شیعه مثل آیت الله العظمی سیستانی روحانیت راازحضور درکارهای حکومتی ودولتی منع می کنند. درچند سال پیش در نجف اشرف خدمت ایشان رسیدم.ازجمله مسایلی که مطرح کردند،همین موضوع بودکه فرمودند: من پیغام دادهام که هیچ روحانیای حق ندارد وارد کارهای دولتی شود و اگر میخواهدواردکاردولتی شود، باید عمامهاش را بردارد بعد وارد کارهای دولتی شود،. ایشان حتی در مورد مشاغلی که تصور میشدرنگ وبوی دینی دارد و روحانیون باید اداره کنند هم چنین نظری داشتند مثلا فرمودند: مسئول موقوفات منسوب به امیرالمومنین حضرت علی (علیه السلام) یک روحانی بود و فکر میکردند چون موقوفه حضرت علی علیه السلام است مانعی ندارد که روحانی باشد، ولی گفتم باید یا لباس روحانیت را از تن درآورد و یا از اوقاف بیرون آید، واو از اوقاف بیرون آمد.
با این دیدگاه، امروز شاهدیم هم امورکشور عراق اداره می شود و هم روحانیت آنجا به وظیفه خود به خوبی عمل می کند وکمبودهاوتخلفات حاکمان عراق پای روحانیت ودرواقع پای دین نوشته نمیشود. و جالب است که در کشور عراق آیتاللّه العظمی سیستانی رهبری معنوی ملت ودولت عراق رادارند و کشوری ولشکری ومردم کوچه وبازارهم گوش به فرمان ودستورات ایشان هستند؛بدون آنکه درقانون اساسی عراق به صراحت نامی از اختیارات ویژه برای مرجعیت یا نام ایشان باشد
شیوه کاراین مرجع بزرگ، همانند مراجع برجسته ای همچون آیت الله العظمی بروجردی وامثال ایشان که قدرت معنوی ایشان همه جا حس می شود و ایشان هم در مواقع خیلی مهم نظر خود را می دهند و مردم از جان و دل اطاعت می کنند، که نمونه بسیار دارد.
پس روحانیت ایران هر چه بیشتر در کارهای اجرائی کشور وارد شود به طور حتم با مشکلات بیشتر و مخالفت افزونتر جامعه ایرانی رو به رو خواهد شد.
س20- وبه عنوان پرسش آخر ،به نظرتان الان چه باید کرد؟
ج- این«چه باید کرد»،دراین بحث ما دو طایفه و گروه را در بر می گیرد:
یکی روحانیت مستقل و منتقد و دلسوز،که به همان روشِ انتقادِ مشفقانة خود،ادامه دهند، زیرا اگر مسئولان به حال خود،واگذاشته شوند،بدون این که خود بفهمند در تهاجم انواع عوامل فساد،گرفتار می آیندواگر منتقدان دلسوز بخواهند جامعه را اصلاح کنند،باید دائماً خطاهای حاکمان را گوشزد کنند،امیر مومنان علی(ع) می فرماید:«فلیست تصلح الرعیه إلَا بصلاحِ الولاة»(نهج البلاغه،خطبه 216)؛یعنی صلاح و فساد امت،به صلاح و فساد حاکمان،منوط است.پس هرچه انتقاد مشفقانه بیشتر باشد،ضریب امنیتِ معنوی و صلاح والیان و رفاه و آسایش حامعه و مردم،بیشترخواهد بود.
حاکمان هم باید بدانند این نقدهای دلسوزانه،تلخ است،اما به نفع آنان است،لذانبایدبرنجند.امیرمومنان درعهدنامه مالک اشتر (نامه۵۳نهج البلاغه)توصیه میکنند: “بایدبرگزیده ترین وزیر نزد تو،آن کس باشد که سخن حق تلخ را بیشتر به تو بازگو کند…».
روحانیت مستقل و منتقد و دلسوز،در ضمن بازگو کردن مشکلات و نارسایی ها باید مواظب باشد که«خدا»را در نظر بگیرد،نگاهش به این نباشد که فلان رسانة داخلی یا خارجی او را تشویق یا تهدید کرده یا نکرده،بلکه فقط رضایت و آسایش مردم-که همان رضایت خداست-را مّدِ نظر داشته باشد.روحانیان آگاه می دانند که بیگانگان،دلسوزِ مردم ما نیستند،بلکه هرچه به نفع خودشان باشددنبال میکنند.
طایفه دیگر«چه باید کرد؟»متوجة مسئولان است.متولّیانِ ادارۀ کشور-به ویژه افراد ردۀ بالا-ابتدا باید در میان مردم خود،همدلی و اتحاد و اُلفت به وجود آورند.زیرا تقسیم مردم به خودی و غیر خودی،ایجاد موانع برای احزاب اصیل و شناسنامه دار برای حضور در انتخابات،پاپوش درست کردن برای نیروهای کار آمد و آزادی خواه و محروم کردن آن ها از فعالیت هایی که در قانون اساسی آمده ،سپردن قوای حکومتی به یک جناح خاص و یک دست سازیِ همه این ها از آفت های مهلکِ اتحاد و همدلی است.
کارِ دیگر مسئولان باید تمرکز بر سیاست خارجی فعال باشد؛به طوری که نه به آمریکا و غرب،باج بدهند و نه به روسیه و چین،بلکه باید این ها بر اساس«منافع ملی»رفتار کنند،تنش ها را کمتر و به شکوفایی اقتصاد و تـأمین رفاه و آسایش مردم بیندیشند.
کار دیگر مسئولان در مورد«چه باید کرد»،شفاف سازی است.مسئولان مملکت-به ویژه روحانیت-نباید کارهای خلاف را لاپوشانی کنند،اگر خودشان یا فرزندان و بستگان یا افرادِ زیر مجموعه آن ها تخلّفی می کنند،به اطلاع مردم برسانند و عذرخواهی کنند .امیر مومنان علیه السلام به مالک اشتر توصیه اکید می فرمایند که :«اگر رعیت به تو،گمان و ظّنِ بد ببرد،عذر خود را آشکارا با آنان در میان بگذار و با این کار بدگمانی آن ها را از خود برطرف ساز ،اگر چنین کنی خود را به عدالت پرورده ای و با رعیت مدارا نموده ای … :إن ظَنَّتِ الرَّعِيَّةُ بكَ حَیفا فَأصحِرْ لَهُم بعُذْرِكَ و…».
فرهنگ عذرخواهی و استعفا و کناررفتن مسئولان،در کشورهای دیگر که مسلمان نیستند،بارها دیده و شنیده شده،اما منأسفانه در میان مسئولان ما که امام و پیشوایی چون امیر المؤمنین علیه السلام داریم،این فرهنگ به چشم نمی خورد.
کار دیگر، مسئولان نباید از مجازات افراد متخلّف،که به حلقه های قدرت نزدیک هستند، خودداری کنند و فرهنگ عذرخواهی در صورت مشاهده خلاف را نهادینه کنند، که بی توجهی به مجازات و پرهیز از عذرخواهی اعتماد مردم را که بزرگ ترین سرمایه حکومت است از بین می برد و توان و قدرت را مسئولان را کم می کند، و امروزه رسانه های گوناگون وفضای گسترده مجازی در اختیار مردم است و آن ها بالاخره از تخلّفات آگاه می شوند،پس نمی توان چون کبک،سر در برف فرو برد.