لعنت و آتش، بر خائنان به بيت ‏المال

آیت الله سیداصغر ناظم زاده قمی

 

بيت ‏المال، سرمايه حياتى يك ملت است و حفاظت از آن اهميت فراوان دارد؛ از اين رو بايد كسانى را بر آن گمارد كه امين و پاك باشند و از لعن و نفرين خلق و خالق بترسند؛ لعنتى كه از اعماق وجود انسان‏هاى پاك برمى ‏آيد و چون آتشى، بنيان خائنان را مى‌‏سوزاند.

در كلام رسول خدا صلى‌‏الله‏ عليه ‏و‏آله پنج طايفه مورد لعنت پيامبران قرار گرفته‌‏اند كه پنجمين آن‏ها كسانى‏ هستند كه اموالِ عمومى را در انحصارِ خود در آورند و هر نوع تصرف در آن را به نفعِ خود حلال شمارند. (كافى، ج2، ص293)

اين عبارت، اهميتِ بيت‌المال را گوشزد مى‏كند كه كوتاهى در آن، برابر با لعنِ پيامبران الهى است. بايد اين نكته را نيز افزود كه اهميت بيت‏المال به كميت و مقدارِ آن نيست، بلكه حتى اگر از نظر قيمت نيز كم ارزش و كوچك باشد، بايد در حفظِ آن كوشيد. اين سخنِ اميرالمؤمنين عليه‏السلام را به ياد بياوريم. كه در همان روزهاى نخستين بيعت مردم با او، اين‏گونه فرمود:

«وَاللّهِ لَو وَجَدتُهُ قَد تُزُوِّجَ بِهِ النِّسَاءُ وَ مُلِكَ بِهِ الأِمَاءُ، لَرَدَدتُهُ؛ فَأِنَّ فى العَدلِ سَعَهً وَ مَن ضاَقَ عَلَيهِ العَدلُ فَالجَورُ عَلَيهِ اَضيَقُ»؛ به خدا قسم اگر به آنچه عثمان از عطايا و از بيت‌المال به اين و آن بخشيده دست يابم به صاحبش و بيت‌المال بر مى‏گردانم؛ حتى اگر به كابين زنان رفته باشد يا با آن، كنيزانى خريدارى شده باشد، زيرا عدالت، گشايش در پى آورد و كسى كه عدالت بر او گران آيد تحمل ظلم و ستم بر او گران‏تر خواهد بود. (نهج البلاغه، خطبه 15).

اين‏گونه حساسيت نسبت به بيت‌المال را در لسان و رفتار پيامبر خدا صلى‏‌الله‌‏عليه‌‏و‌‏آله هم شاهديم؛ براى نمونه در فتحِ خيبر جمعى از اصحاب پيامبر جلو آمدند و گفتند: فلانى شهيد شد، رسول خدا فرمود: «كَلّا انّى رَاَيتُهُ فِى النّارِ فى بُردَةٍ غَلَّها او عَباءَةٍ»؛ نه، هرگز او شهيد نيست، همانا من او را در آتش مى‌‏بينم در پارچه يا عبايى كه از غنائمِ جنگى (بدون اجازه) بر تن كرده است.

از اين حديث برداشت مى‏‌شود كسى كه حتى پارچه اى از بيت‌‏المال را بدون رضايت حاكم بردارد و به تن كند، خيانت كرده و فعل حرام انجام داده است و بر تن او آتشى مى‏‌شود و او را از جرگه مؤمنان خارج مى‏كند.

در حديثى مشابه به سندى ديگر از ابوهريره روايت شده است كه گفت: پس از فتح خيبر با جمعى از اصحاب همراه رسول خدا حركت كرديم تا به يك وادى رسيديم. غلام حضرت درحال پايين آوردن وسايل پيامبر خدا از روى شتر بود كه با تيرى ناگهانى كشته شد، ما همه گفتيم يا رسول‌الله شهادت بر او گوارا باشد. حضرت فرمود: «كلّا وَالذى نَفس محمدٍ بِيَدهِ اِنَّ الشَملهَ لَتَلتهب عليه ناراً اخَذَها مِن الغَنائمِ يَوم خيبرٍ لَم تُصِبها المَقاسم»؛ نه اين‏طور نيست، سوگند به حق آن خدايى كه جانِ محمد در دستش مى‏ باشد اين لباسى كه بر تنِ اوست شعله ‏اى از آتش است، زيرا اين لباس از غنائم خيبر مى ‏باشد و پيش از آن كه تحويل بيت‌المال دهد برداشته و بر تن كرده است.

در اين هنگام همه حاضران ترسيدند و به فزع و تكاپو افتادند كه مبادا چيزى از بيت‌المال نزد آن‌ها باشد. سپس مردى دو بند كفش به محضر پيامبر خدا آورد و گفت: يا رسول‌الله اين‌ها را من (در روز فتح خيبر) برداشتم و تحويل مى‏دهم. رسول خدا فرمود: «اين دو بند كفش از آتش است. (سيره ابن هشام، ج3، ص353).

همچنين آن حضرت پس از اين حادثه فرمود: «هر مسلمانى كه غنيمت به دست آورده؛ اگر چه نخِ سوزنى باشد بايد آن را تحويل دهد، زيرا خيانت، مايه ننگ در دنياست و در روز قيامت، آتش بر جانش مى‏ شود». (همان، ص373).

در اين مورد روايات بسيار است.