بسم الله الرحمن الرحیم

در روزگار ما با ظهور افراد و گروه های تندروی اسلامی از سنی و شیعه، سه مفهوم” سبّ “و “لعن “و “تکفیر” بر سر زبان ها افتاده است و این گروه ها مطابق سلایق و برداشت های شخصی خود، برخی از کسانی را که مسلمانند و شهادتین را بر زبان جاری می کنند با ناسزاگویی یا با لعن و تکفیر، مورد وهن قرار می دهند و در جامعه شکاف و انشقاق به وجود می آورند. از همین رو لازم دانستم، سوالات شما را با توضیحاتی به شرح زیر پاسخ دهم.

سوال اول: معنای سب ولعن وتکفیرچیست؟

پاسخ : سب “به معنای شتم ودشنام و نا سزاگویی نسبت به شخص یا اشخاص و یا فرد و گروه باشد،وبعضی اهل لغت سب رابه معنای دشنام دردناک و سخت گفته اند.(مفردات راغب واقرب الموارد)،روی معنای دوم اگردشنام دردناک و سخت نباشد مصداق سب نه خواهدبود.
و به طور معمول سب و دشنام ازکسانی صادرمی شود،که جاهل اندومنطق ندارند،و چون در برابر استدلال طرف مقابل عاجزمی شوند به فحش و ناسزاگویی روی می‌آورند.
لعن به معنای طرد و دورکردن باخشم وغضب است که اگرازطرف خداونداین کلمه باشد به معنای عقوبت در آخرت ، و انقطاع ازرحمت الهی دردنیاست واگرازطرف انسان باشد،به معنای نفرین ودعای بد و درخواست برضرردیگری است .(مفردات راغب ).
تکفیر یعنی نسبت کفردادن به دیگران .
وتکفیرازماده “ک ،ف ،ر” به معنای پوشاندن وپنهان کردن است ،اطلاق کفربه فردیا افراد، ازاین روست که چون او حق رامی پوشاند،به اوکافر گفته می شود (معجم مقاییس اللغه ج۵ ص۱۹۱).
ولی کفر دراصطلاح شرع به معنای انکار قطعیات و مسلمات دین است ،و در حقیقت به کسی نسبت کفرداده میشودکه منکراحکام قطعی وضروری اسلام باشد .
شایان ذکراست، معنا وباراین سه کلمه در امروزو درصدر اسلام یکی است و از نظر مسئولیت هرکسی که این الفاظ رانسبت به دیگران بکار بردچه درصدراسلام و چه امروز باید پاسخگو باشد، و اگر کسی دیگری را متهم به یکی ازاین سه واژه کندحق شرعی آن شخص است از خود دفاع کند و به محکمه قضایی شکایت نماید،و گوینده تهمت ملزم به جوابگویی خواهدشد، البته در اندک مواردی استثنا است که در آخراین نوشته خواهد آمد.

 

سوال دوم : آیا سب و لعن دیگران جایز است؟ رهنمود قرآن و معصومین(ع) در این باره چیست؟

پاسخ : بدون هیچ شبهه وتردیدی سب دیگران یعنی دشنام و ناسزاگویی به دیگران به هر تعبیرو هرلغتی باشد خلاف شرع وعمل حرام است و حتی درقرآن کریم مسلمانان را از سبِّ معبودهای مشرکان و بت های آنان نهی کرده است و می فرماید: “و معبودانی را که کافران به جای خدا می پرستند دشنام ندهید که آنان هم از روی دشمنی و نادانی، خدا را دشنام خواهند داد.”(بقره، آیه ۱۰۸)
امام و پیشوای راستین اسلام امیرمومنان علی (ع) در جنگ صفین شنیدند که اصحاب و یارانش، لشگریان معاویه را دشنام می دهند، حضرتش به محض اطلاع به سرعت شتافت و مقابل یاران خودایستادو فرمود:من دوست ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر کرداریاران معاویه را برشمرید و حالات آنان را بازگو کنید به سخن راست، نزدیک تر و عذر پذیرتر خواهدبود.امام علیه السلام ،برای حفظ خون سربازان خودو سربازان دشمن ومتارکه جنگ وهدایت آنان چنین فرمودند: خوب بود به جای دشنام دادن به آنان دعا می کردیدو می گفتید: “خدایا! خون ما و آن ها را حفظ کن، بین ما و آنان اصلاح فرما و آنان را از گمراهی به راه راست هدایت نما تا آنان که جاهلند حق را بشناسند و ستیزه گران، پشیمان شوند و به راه حق بازگردند.” (نهج البلاغه، خطبه ۲۰۶).
به وضوح روشن است که دشنام و ناسزاگویی دادن حتی به دشمن ازدیدگاه اسلام نهی شده وحرام است.
وامابه کاربردن کلمه لعن نسبت به دیگران هم در قرآن وهم درروایات این کلمه به کرات آمده است،
در قران کریم ، بیش از چهل بار واژه “لعن” با مشتقات آن درنفرین گروه ها و دسته های زیادی آمده ازجمله :
ـ گروه کافران (بقره، ۸۸ و ۸۹)
ـ مشرکان (فتح، ۶)
ـ مرتدان (آل عمران، ۸۶ و ۸۷)
ـ ستمگران (یعنی کسانی که رویه ظلم و ستم دارند) (آل عمران، ۸۶ و ۸۷ و…)
ـ ترک کنندگان صله رحم (رعد، ۲۵ و…)
ـ پیمان شکنان (مائده، ۱۲ و ۱۳ و…)
ـ دروغ گویان (آل عمران، ۶۱)
ـ مومنان به طاغوت (نساء، ۵۱ و ۵۲)
ـ بت پرستان (مائده، ۶۰)
ـ فرعون و فرعونیان (هود، ۹۷ ـ ۹۹)
ابلیس -شیطان -(نسا،۱۱۷و۱۱۸و…).
ودر روایات نیز افرادخاصی مورد لعن قرارگرفته اند مثل :
تحریف کنندگان کتاب خدا، حلال کنندگان حرام خدا، غارتگران بیت المال، یاری کنندگان ستمگران، رباخواران، اتهام زنندگان کفر به مومنان وعاق والدین (ر.ک: وسائل الشیعه، ج ۱۶ و ۱۸)

آری، بدین سان می بینیم چنین گروه ها وافرادی مورد لعن و طرد و دوری از رحمت پروردگار متعال قرار گرفته اند،و بااینکه اسلام، آیین عطوفت ورحمت و مهربانی است و همواره مسلمانان را توصیه می کند که در میان خود و نیز با پیروان ادیان دیگر و افراد غیر معاند با مهربانی برخورد کنند درعین حال افراد و گروه های یاد شده رامورد لعن قرارداده، بدان جهت است که آنان دشمن مهربانی و رحمت‌اند و در جامعه، تخم کینه و عداوت می پاشند.
مردم را با یکدیگر بدبین می کنندتا بتوانندبه آرزوهای باطل خودبرسند وبا افتراق درحامعه برای کسب مال ومنال وبه ادا مه سلطه خودبیفزایند،ازاینروآنان موردلعن قرارگرفته اند وگرنه بنیاد هستی بر رحمت و مهربانی است و آموزه اصلی پیامبران الهی بر جذب و رأفت است؛ به ویژه، سیره و روش و منش پیامبر گرامی اسلام (ص) بر مهربانی و نرم خویی است، قرآن خطاب به ایشان می فرماید: “… اگر خشن و سنگدل بودی مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.”(آل عمران، ۱۵۹) در سراسر قرآن کریم، رحمانیت و رحیمیت الهی و تکرار صفت “رحمان” و “رحیم” موج می زند و هر خواننده ای را به وجد می آورد.
خود رسول اکرم (ص) فرمود: “انّی لَم ابعثُ لعّانا و انّما بُعثت ُرحمهً”؛ من لعنتگر مبعوث نشدم، بلکه برای رحمت مبعوث شده ام. و نیز فرمود: “مومن، لعنت کننده نیست.” (کنز العمال، ۸۱۷۶)
بنابر این بر اساس آنچه گفتیم، فقط همان افراد و دسته هایی که قرآن وروایات نام برده مورد لعن و طرد الهی قرار گرفته اند و هیچ مسلمانی اجازه ندارد مطابق سلیقه و برداشت شخصی خود خارج ازمحدوده تعیین شده درلعن ، پارافراترگذارد ،وگرنه برخلاف آموزه های قرآنی وروایی است.

سول سوم: لعن فرد مسلمان و شیعه به ادعای گفتن مطلبی در باب ولایت امیرالمومنین، که خلاف مشهور شیعه است چه صورتی دارد؟ و آیا مخالفت با ولایت فقیه موجب سب و لعن و تکفیر است؟

پاسخ: باتوجه به جواب سوال دوم ،به خوبی معلوم شد هیچ کسی حق ندارد،به ظن وگمان خود مصادیق و موارد دیگری را به طور سلیقه ای به افرادموردلعن ،که درگذشته ذکرشد،اضافه کند،بنابراین اگر مسلمانی در مفهوم و معنا و چگونگی ولایت امیرمومنان علی (ع) بدلیل ضعف اطلاعات دینی و به صورت غیر معاندانه مطالبی علیه امام معصوم علیه السلام می گفت ویاامروزمی گوید، اوراملعون و یا غیرشیعه خطاب کنیم. که با منطق قرآن و راوایات و سیره امامان معصوم (علیهم السلام) سازگارنیست.وسخیف تر این که اگر کسی بادلیل یاازروی تقلیدمرجع خودش باولایت فقیه موافق نباشدوکاری که موجب تضعیف آن است رانداشته باشد،کسی اورالعن کند ویاتکفیرنماید مسلما اینگونه نسبت دادن ها نارواومشکل است وبایدگوینده آن درمحکمه الهی پاسخگو باشد .
عالمان اسلامی که عمری در احکام اسلام غوروتحقیق کرده اند از این که نسبت کفر به فردی که ادعای مسلمانی دارد و شهادتین را بر زبان جاری می کند، پرهیز کرده وازآن نهی نموده اند؛دراینجا فرمایش بعضی فقهای شیعه را نقل می‌کنیم:
۱- فقیه برجسته شیعه، آیت الله شیخ محمدحسن نجفی، صاحب کتاب گرانسنگ “جواهر الکلام” چنین می نویسد: “آن کس که مخالف را تکفیر کند بر خلاف اخبار متواتر نظر داده است، بلکه بالاتر بر خلاف سیره قطعی عمل کرده است، زیرا هرکسی با گفتن شهادتین خون او محترم، نکاح آن شرعی و مواریث اش قانونی است.” (جواهر الکلام، ج ۴، ص ۸۳)
۲- شیخ انصاری معروف به شیخ اعظم ،به صراحت می فرماید: “مخالفان ولایت امامان معصوم (علیهم السلام) پاک هستند و بر این مطلب، نص و اجماع فقهاء گواهی می دهد.” (شیخ انصاری، کتاب الطهاره، ج ۲، ص ۳۵۲)
۳- دیدگاه امام خمینی نیز چنین است که فرموده : ” آنچه از روایات استفاده می شود این است که اقرار به شهادتین، تمام حقیقت اسلام است و هر کس آن دو را بگوید آثار اسلام بر او مترتب است.” (کتاب الطهاره، ج ۳، ص ۶۳۴)
۵- مرحوم آیت الله خویی، فقیه برجسته زمان ما، هم بر این عقیده است که: “کسی که ولایت اهلبیت را انکار کند، هرگاه شهادتین را بر زبان جاری نماید، حکم اسلام ظاهری را دارد، همچنان که سیره قطعیه ائمه اهل بیت (ع) بر طهارت اهل سنت دلالت می کند.” (التنقیح، ج ۲، ص ۸۵) .
۶- نظر امام خمینی درتحریرالوسیله عینا همین گونه است.
از این رو، ازعلمای شیعه، هرگزدیده نشده که مخالفان خودو یا حتی فرقه های غیر شیعه را تکفیر کنند و یا مورد لعن قرار دهند.
شایان ذکر است کسانی که با این کلمات (نسبت کفر دادن یا لعن کردن یا ناسزا گفتن)اگر سبب وهن دیگران شود، خصوصا اگر بازتاب بیرونی داشته باشد عمل او حرام قطعی است و باید استغفار کند، به گونه ای اعلام کند تا آثار منفی گفتارشان زدوده شود.
در آخر متذکر می شوم که گاهی افرادی از سر عصبانیت یا مزاح یابین خودمانی،به کسی ناسزا می گویند،یااو را لعن یا تکفیر می کنند، این کار اگر بازتاب بیرونی نداشته است وموجب وهن مسلمانی نباشد حرام نیست، ولی بهتر است از گفتن این گونه الفاظ حتی الامکان خودداری شود.

سوال چهارم: نحوه مواجهه با کسانی که به سبب و لعن می‌پردازند باید چگونه باشد؟

پاسخ: جدال احسن و گفتگوی سازنده و مفید بهترین نحوه مواجهه با افرادی است که سب و لعن می‌کنند. استفاده از سیره رسول خدا و امامان معصوم و استناد به شواهد معتبر تاریخی، بسیار کارساز است.والسلام علی من اتبع الهدی

حوزه علمیه قم
سید اصغرناظم زاده
۷ شهریور ۱۴۰۳