منابع مالی بيتالمال
آیت الله سیداصغر ناظم زاده قمی
آن طوري که از آيات و روايات استفاده ميشود منابع مالي بيتالمال در هشت عنوان خلاصه ميشوند. «انفال»، «فيء»، «زکات»، «خمس غنائم جنگي»، «خمس درآمد سالانه»، «ماليات» و «استعدادها و نيروهاي کارآمد»، که در اين نوشتار به اجمال به اين هشت مورد را بررسي ميکنيم.
1- انفال
انفال جمع نفل ـ به سکون عين ـ به معناي زياده بر واجب است لذا به نمازهاي مستحبي نيز نافله ميگويند و در قرآن نماز شب را به نافله تعبير کرده است «و من الليل فتهجد به نافله لک» (اسراء. آيه 79) مراد از نافله در اين آيه نماز مستحبي شب است. بنابر اين مراد از انفال، زيادي مال است. البته به معناي هبه و غنيمت هم اطلاق ميشود.
به تعبير علامه طباطبايي انفال عبارت از اموالي است که مالک خاصي ندارد مثل درهها و کوهها و بيابانها و شهرها و روستاهاي مخروبه که رها شده است و اموال کسي که وارث ندارد. گويا همه اينها زايد بر ما يملک مردم است و کسي مالک آنها نيست و اينها انفال است و از آنِ خدا و رسول خدا ميباشد. البته انفال بر غنائم جنگي هم اطلاق شده است، زيرا اين اموال علاوه بر پيروزي در جنگ است که به دست جهادگران اسلام در ميآيد، چون هدف از جنگ، پيروزي است و اين گونه اموال به جا مانده و نيز اسيران دشمن زايد بر اصل پيروزي است و لذا به آن انفال ميگويند. (الميزان ج 39 ص 5).
خلاصه اين که انفال هم شامل غنائم جنگي است و هم اموال عمومي که بلاصاحب است و يا صاحبانش از آن اعراض کردهاند و يا بيوارث است و همه اينها متعلق به حکومت اسلامي است که حق تصرف در تمام اينها با حاکم عادل است که در خدمت مردم و مصالح آنان مورد استفاده قرار گيرد و استفاده شخصي از آنها اگر بيش از نياز باشد حرام است.
دليل بر انفال بعضي آيات و روايات است از جمله آيه «يسئلونک عن الانفال قل الانفال لله و للرسول…»؛اي پيامبر از تو درباره انفال سؤال ميشود بگو انفال از آن خدا و رسول است. بنابر اين تقوا پيشه کنيد و بين خود آشتي برقرار نماييد و خداوند و پيامبر را اطاعت کنيد اگر از مؤمنان هستيد (انفال، آيه 1).
پس انفال در زمان حيات رسول خدا مخصوص خدا و پيامبر اوست و چون خداوند نيازي به اين مال ندارد ويژه پيامبر است. پس از پيامبر نيز براي امامان معصومين ـ عليهم السلام ـ است که جانشينان پيامبرند. و بعد از امامان که زمان غيبت کبراست براي نايب عام امام عصر (عج) ميباشد؛ يعني فقيه عادل. البته مراد از اين که در اختيار آنان است اين نيست که به مصرف خود برسانند، بلکه بايد نياز مسلمانان را برآورده کنند، پس انفال اموال بسيار زيادي است که وسعت آن به وسعت سراسر کشور از زمين و دريا و آسمان و جنگلها و مراتع و کوهها و معادن نفت و زيرزمیني و معادن روي زمين است که بيشترين درآمد حکومت اسلامي است.
2- فيء
از ديگر منابع مالي بيتالمال «فيء» است که در لغت به معناي بازگشت است. مصداق فيء اموال مشرکان است که بدون جنگ به مسلمانان بخشيده ميشود، چون نوعي از بازگشت است به آن فيء ميگويند.
دليل اين که، فيء از منابع مالي بيتالمال ميباشد، اين آيه شريفه است «و ما افاءالله علي رسوله منهم…» آنچه از اموال و زمين را خداوند از آنان (يهود) گرفت و به پيامبرش بازگرداند و شما براي تصاحب و به دست آوردن آن اسب و شتري نتاختيد تا مالک آن شويد، ولي خداوند و پيامبرانش را بر هر کسي بخواهد چيره ميکند و خدا بر هر کاري تواناست. (حشر، آيه 6).
در ادامه آيه آمده است: «ما افاءالله علي رسوله من اهل القري فلله وللرسول و لذي القربي واليتامي و المساکين و ابن السبيل…»؛ آنچه را خداوند از اموال اهل آن آباديها به پيامبرش باز گردانده همه آنها براي خدا و پيامبر و اهلبيت او و براي يتيمان و بينوايان و در راه ماندگان بيزاد و توشه است تا اموال در ميان ثروتمندان مرفه دست به دست نگردد و فقرا محروم نمانند… (حشر، 7).
بنابراين دومين منبع مالي حکومت اسلامي فيء است؛ يعني اموالي که بدون جنگ و مقاتله به مسلمانان ميرسد جزو منابع بيتالمال و در اختيار پيامبر بعد امامان معصوم و در زمان غيبت در اختيار حاکم عادل است و به مصرف يتيمان و فقرا و درماندگان و ديگران ميرسد.
3- زکات
سومين منبع مالي بيتالمال، زکات است و در قرآن کريم ميفرمايد: «خذ من اموالهم صدقة تطهرهم و تزکيهم بها و صل عليهم ان صلواتک سکن لهم والله سميع عليم»؛اي پيامبر از اموالشان صدقه (زکات) دريافت کن تا بدين وسيله آنان را از آلودگي بخل پاک کني و نفوس آنان را رشد و تکامل بخشي و به هنگام دريافت زکات آنان را دعا کن که دعاي تو سبب آرامش آنان است و خداوند شنوا و دانا است (توبه، 103).
زکات در فقه و اصطلاح، پرداخت بخشي از اموال ميباشد که در اختيار پيامبر و سپس امامان معصوم و در عصر غيبت در اختيار حاکم عادل است که بايد به مصرف هشتگانه رسيده شود و زکات افراد غير سيد بر سيد حرام است و لو داراي شرايط استحقاق باشد. البته يک نوع صدقه غير واجب هم داريم که نوعي هبه است و با قصد قربت داده ميشود که غير سيد مختار است هم به سيد بدهد و هم به غير سيد.
مصارف زکات
در قرآن کريم براي مصارف زکات هشت مورد را ياد آور ميشود. 1. «فقير» که تمکن تامين خود و خانوادهاش را ندارد. 2. «مسکين» که زمين گير است و امکان مالي ندارد. 3. «عاملين» يعني ماموران جمعآوري زکات. 4. «مؤلفه قلوبهم» يعني افراد خداپرستي که غير مسلمانند تا به اسلام جلب شوند. 5. «في الرقاب» يعني کساني که ديه به گردن آنان است مثل ديه از قتل خطا يا ظهار و غيره و امکان پرداخت ندارند. 6. «غارمين» کسانياند که بدهکارند و بدهي آنان ناشي از گناه نباشد. 7. «في سبيل الله» يعني صرف در کارهاي خير. 8. «ابن السبيل» يعني کساني که در راه مانده و خرجي رفتن به محل خود را ندارند گرچه در محل خود تمکن مالي دارند.(بقره، آيه 176).
4- خمس غنائم جنگي
در واقع زير مجموعه انفال است و آن، غنائمي است که جنگجويان اسلام در نبرد با دشمنان اسلام به دست ميآورند، که بايد خمس آن به خدا و پيامبر و… اختصاص يابد.
دليل بر اين خمس، آيه قرآن کريم است که در جنگ بدر بعد از پيروزي بر مشرکان قريش نازل شد: «و اعلموا انما غنمتم من شي فان لله خمسة و للرسول و لذي القربي…»؛ بدانيد هرگونه غنيمتي که به شما ميرسد خمس آن براي خدا و رسول و براي نزديکان رسول خدا و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه است… (انفال، آيه 41).
اين خمس غنائم جنگي متعلق به همان طائفههايي است که گفته شد و چون خدا نيازي ندارد، پس همه اين خمس در اختيار پيامبر و پس از ايشان در اختيار ذي القربي که امامان معصوم است و بعد از معصومين در اختيار حاکم عادل مسلمانان خواهد بود که فقط صرف فقرا و مساکين و درماندگان و هر نوع نيازي که احساس ميشود بنمايند و حاکم حق استفاده شخصي از اين خمس غنائم را ندارد مگر به قدرِ نياز خود و عيالش. البته وسايل جنگي که گرفته ميشود بايد در خدمت حکومت و امت اسلامي قرار گيرد.
5- خمس درآمد ساليانه
يک پنجم درآمد ساليانه هر فرد شيعه امامي در اختيار فقها و مراجع تقليد شيعه براي حفظ شئون حوزههاي علميه و کمک به مستمندان سادات و ديگر اقشار مردم است. اين خمس که در طول تاريخ، تنها منبعي است که در اختيار فقهاي و مراجع شيعه بوده و هست تا استقلال خود را از وابستگي به دولتها و حاکمان حفظ نمايند و دلبستگي به بودجههاي دولتي نداشته باشند و موفقيت فقها و مراجع شيعه در طول تاريخ، همين استقلال و عدم وابستگي بوده است. همين امر سبب شده تا دشمنان و مخالفين عليه خمس سمپاشي کنند تا از اين راه به مکتب پوياي شيعه لطمه وارد کنند.
امروز هم که حکومت در دست مجتهدان و عالمان است، تلاش حوزههاي علميه بر اين است تا آنجا که بتوانند خود را از وابستگي مالي به حکومت بازدارند و تنها از منبع مالي خمس استفاده کنند و از همين روست که اگر امروزه احياناً در گوشه و کنار کشور انحرافي مشاهده شود، برخي از فقهاي شيعه با کمال قدرت و شجاعت زبان به اعتراض ميگشايند و از کيان مکتب زنده و پوياي تشيع و حقوق مردم حمايت ميکنند. حتي اگر در حوزههاي علميه، کسي بخواهد از مسير حرکت حوزه خارج شود و وابستگي پيدا کند و رفتار حکومتها را توجيه کند و زبان به اعتراض نگشايد، جايي در ميان مردم ندارد. مرام روحانيت شيعه هميشه اين بوده که غم مردم را بازگويد و در صف مردم قرار گيرد و از حق آنان دفاع کند؛ نه اين که دل به حکومت و سياست بدهد و برخي رفتار ناصواب حکومت را ناديده انگارد.
دليل وجوب خمس درآمد ساليانه
گوياترين دليل بر لزوم خمس درآمد ساليانه آيه 41 انفال است که در غنائم جنگي گذشت و در اينجا به اختصار به ترجمه آن بسنده ميکنيم: «بدانيد هرگونه غنيمتي که نصيب شما ميشود خمس آن براي خدا و پيامبر و نزديکان رسول خدا و يتيمان و مسکينان و درماندگان در راه ميباشد.» درست است اين آيه در مورد غنائم جنگ خيبر نازل شده ولي منافات ندارد اطلاق غنيمت هم شامل جنگهاي ديگر و هم شامل غنيمتي که مردم در طول سال از درآمد روزمرّه که مازاد بر مئونه سال باشد بشود، زيرا اگر انسان با کار يوميه خود علاوه بر خرج روزانه درآمد اضافي داشته باشد در لغت و عرف مردم، او غنيمت به دست آورده است. پس لفظ غنيمت که در آيه است شامل درآمد روزمره که مازاد بر مئونه ساليانه است ميگردد.
مهمتر از اين، روايات متعددي از امامان معصوم به استناد همين آيه خمس در غنيمت است که شامل درآمد روزمره دانستهاند از جمله در روايت معتبر علي بن مهزيار از امام جواد ـ عليهالسلام ـ در حديثي طولاني آمده است: «اما خمس غنائم و فوايد در هر سال بر مؤمنان واجب است، زيرا خداوند فرموده است: واعلموا انما غنمتم مِن شيء فلله و للرسول…»اي علي بن مهزيار خدا تو را راحمت کند، غنائم و فوائد که در آن خمس است عبارت است از: غنيمت و فايدهاي که انسان در طول سال کسب ميکند همينطور جايزه گران قيمتي که انسان از ديگري ميگيرد و همچنين ميراثي که انسان گمان آن را نداشته، همه اينها غنيمت است و مشمول آيه شريفه ميباشد. (وسائل الشيعه، ج9، ص 501).
نزديک ده روايت و نيز اجماع تمام فقهاي شيعه دلالت بر وجوب خمس بر درآمد ساليانه دارد که براي رعايت اختصار از ذکر آنها خودداري ميکنيم. (براي اطلاع بيشتر به کتاب بيتالمال اثر همين قلم مراجعه نماييد.)
يک شبهه و پاسخ آن
چرا خمس درآمد سالانه بايد در اختيار فقها قرار گيرد؟ چرا ساير مردم نميتوانند خود به مصارف خمس برسانند؟
پاسخ: اگر امام معصوم حضور داشته باشد، خمس بايد به ايشان داده شود، چون براساس قرآن و ديگر مستندات ديني، خمس درآمد سالانه حق ايشان است. اما در عصر غيبت اين خمس به فقيهان داده ميشود نه براي خودشان بلکه در دست آنان به عنوان نيابت از امام عصر داده ميشود و نزد ايشان گويا به عنوان امانت است و آنها بايد در مصارف شرعي و ترويج اسلام و تشيع و اداره حوزههاي علميه و نيز مصرف سادات فقير و ديگر مستحقان کنند. لذا پس از وفات اين فقيهان، اگر کمترين مبلغ خمس نزد آنان باشد، ورثه ايشان به ارث نميبرند، بلکه با نظر فقيهاني که در قيد حياتند به مصارف خمس ميرسد.
6- ماليات و بايدها و نبايدها
ششمين منبع مالى حكومت اسلامى «ماليات» است، واژه ماليات، عربى است و مفرد آن «مايه» است و به فارسى به معناى «باج و خراج» است، ولى در اصطلاح سهمى است كه هر شهروندى به سهم خود از درآمدى كه روزانه يا سالانه دارد بايد آن را جهت كمك به اداره رفع مشكلات كشور پرداخت كند ودر واقع نوعى تعاون ملى است كه بايد طبق مقررات به دولتها بدهند تا در مصالح كشور و ملت به مصرف رسانده شود.
ماليات از ابتداى شكلگيرى جوامع بشرى و افزايش جمعيت حسب نياز جامعه و تشكيل حكومتها به وجود آمده است، و از نظر شرعى ـ در صورتى كه روى حساب و كتاب و مقررات رسمى و شناخته شده گرفته شود ـ بلا مانع است و مهمترين وظيفه حاكميت آن است كه با رعايت بايدها و نبايدهاى ماليات و ضوابط و شرايط آن، اين مهم را نزد مردم پذيرفتنىتر كند تا با طيب خاطر ماليات بپردازند زيرا فرار مالياتى يا پرداخت با كراهت و اجبار به سبب عمل نكردن به همين بايدها و نبايدهاست. در اين جا به مهمترين اين ضوابط و شرايط كه همان بايدها و نبايدها است اشاره مىكنيم.
1-رعايت عدالت. عدالت اصلى است محورى كه چترِ خود را بر همه اصول و فروع اسلام گسترانده است. در مورد ماليات نيز بايد آن را رعايت كرد؛ يعنى ماليات بايد براى همه باشد. عدهاى از خواص يا مركز خاص و قدرت از دادن ماليات مستثنا نباشند. گاهى ديده شده كه در اخذ ماليات، با همگان يكسان برخورد نمىشود. برخى از متموّلين، يا منتسبين به مقامات و يا مدعيانِ وابسته، از زير بارِ ماليات شانه خالى كردهاند. گاهى به بهانههايى نيز از اين رفتارِ آنها حمايت شده است. اين يك سوى ماجراست. گاهى در مقابل، مالياتهايى وضع شده كه توانِ مردم را مىكاهد، براى شان محدوديت ايجاد مىكند و انگيزه كسب و كار را از آنها مىگيرد.
گاهى هم افزايش بىرويه ماليات، سبب شده كه توليد كننده يا فروشنده به لطايف الحيلى از دادن ماليات سرباز زنند و يا از خدمت رسانى منطقى به مردم سرپيچى كنند و يا قيمت كالاى خود را به اين بهانه كه مالياتها افزايش يافته، بالا ببرند، لذا وضع ماليات و گرفتن آن بايد به گونهاى باشد كه تناسبى ميانِ خدماتِ دولت و اخذِ ميزانِ ماليات برقرار باشد. ماليات دهنده واقعاً بايد ارزشِ خدماتِ دولتى و تناسبِ آن را با ميزانِ ماليات، لمس كند. لااقل آن ميزان از ماليات را اجحافِ بىمورد در حقِ خود نداند.
2- شرایط دريافت ماليات. ماليات بايد در صورتى اخذ شود كه ساير درآمدها براى هزينه جارى كشور كفاف نكند. بنابراين بايد ابتدا درآمدهاى صادرات، واردات و يا انفال كه شامل منابع رو زمينى و زير زمينى مانند معدنها و جنگلها و نفت و گاز، و يا درآمدهايى كه از راههاى ديگر مثل دريافت عبور و مرور هواپيماها و كشتىها و باربرىها از گمركات و غيره كه براى كشور به دست مىآيد ملاحظه شود، سپس در صورتى كه باز هم درآمد و بودجه از هزينهها كمتر بود، مىتوان كسرى بودجه را از ماليات تأمين كنند. اما اگر قرار باشد كه درآمدهاى نفت و گاز و معادن و غيره صرف موارد غير ضرورى يا دستورى شود و يا در موارد مصرف دقتِ كافى نشود و كسرى بودجه براى كشور پيش آيد، قهراً مشروعيتِ ماليات و گرفتنِ آن زير سؤال مىرود.
3- چگونگی گرفتن ماليات. ماليات بايد درمناسبترين زمان، بهترين شرايط و با كمترين ميزان ناراحتى و مزاحمت براى مؤديانِ آن انجام شود.
علاوه بر اين، ضابطهمندى و اطمينان بخشى از ديگر شرايطِ دريافتِ ماليات است؛ به اين معنا كه بايد مقدار، زمان و شيوه پرداخت ماليات هم مشخص باشد و هم مؤديان آنها را بدانند تا از تصميماتِ آنى و نابجا به تنگ نيايند.
4- مصارف ماليات. اين كار بايد با رضايت عامه مردم باشد و از طريق نمايندگان ملت مشخص شود؛ نه آن كه به دستورِ يك شخص يا چند نفر كه داراى قدرتِ قاهره هستند صورت گيرد؛ اگر غير از اين مسير باشد، غير شرعى است. البته ممكن است در بعضى مواقع مثل جنگ و جهاد دفاعى و يا هنگام حوادث غير مترقبه مثل زلزله و سيل و غيره، كه بودجه دولت و ذخيره ارزى امكان تامين خسارات و مشكلات وارده را نداشته باشد مانعى ندارد كه ماليات اضافى توسط نمايندگان ملت به تصويب برسد و گرفته شود و يا با حكم حاكم عادل اعلان گردد.
7- استعدادها و نيروهاى كارآمد
منابع بيت المال، محدود به منابعِ مالى نيست. بلكه گستره معنايى وسيعترى دارد؛ يعنى اين كه استعدادها و نيروهاى انسانى نيز بخش مهمى از بيتالمال هستند و به نظر ما اين منبع عظيم انسانى اگر از بقيه منابع بيت المال مهمتر نباشد قطعاً كمتر نيست، زيراى براى پرورش و آماده سازى هر انسان توانمند علاوه بر گذران سالهاى طولانى گاهى ميليونها دلار هزينه مىشود تا به حدّ فايده و استفاده مىرسد، و همين نيروها هستند كه به اقتصاد كشور و فرهنگ و بهداشت و درمان سامان مىدهند و گاهى مغز تعدادى اندك با اختراع پديده نوع گاهى برابر سالهاى طولانى درآمد مالى و يا رفع مشكلات مساعدت و كارسازى مىكند و از جمله اين نيروها و استعدادها عبارتند از مديران و برنامه ريزان، پزشكان و جراحان، متخصصان و مغزهاى متفكر جامعه، علما و دانشمندان، اساتيد دانشگاهها و ورزشكاران و هنرمندان و مدال آوران كشور و نيز فرماندهانِ نظامى، و پديد آوردندگان تجهيزات نظامى. خلاصه اینکه تمامى شخصيتهاى ارزشمند و خدمتگزار جزء مهمى از بيت المال هستند. بى ترديد هر يك از اين نيروهاى كيفى و ارزشى براى كشور و ملت ارزش و قيمتِ فراوانى دارند و در صورت نبود چنين استعدادها و نيروهای كارآمد كشور به ويرانه واقعى تبديل خواهد شد و از همين روست كه در جهانِ امروز، بسيارى از كشورهاى پيشرفته با جذبِ مغزها و نيروهاى كارآمد، خزانههاى خود را غنى مىكنند و با بهره گيرى از آنها در پيشبردِ اقتصادى، صنعتى، فنى و بهداشتىِ كشورشان مىكوشند.
پس بر همه مسئولانِ دلسوز و علاقمند به نظام جمهورى اسلامى لازم است همان طورى كه براى حفظ ذخايرِ مالىِ كشور مراقبت بايد داشته باشند و خائنان به آن را بايد مجازات كنند، همواره در حفظ مغزها و نيروهاى مفيد و خلاق نيز بكوشند و كسانى را كه باعث فرار مغزها يا دلسردى نيروهاى متخصص و كار آمد مىشوند به مجازات برسانند، چون اين برخوردهاى حذفى قطعاً خيانت به سرمايههاى كشور است و بايد به طور جدّى جلوى آن گرفته شود و با دادن امتياز به تمامى نيروهاى كار آمد كشور از خطر نابودى نجات بايد داد. و قطعاً وجزماً برداشت غير قانونى از بيت المال گناهى بزرگ و در آخرت مستوجب عقوبت است، ضربه به سرمايه هاى فكرى و علمى هم گناهى بزرگتر مىباشد.
از اين رو بايستى تمام كسانى كه تريبون در اختيار دارند مثل ائمه جمعه گوينده ها، افرادى كه در مجلس هستند و صدا و سيما و روزنامه نگاران بايد جانب احتياط را رعايت كنند و سخنى نگويند كه سبب سازِ بى انگيزگى در استعدادها گردد، اگر رفتارى از مسئولى سر بزند، اگر بىتفاوتى به علم و دانش صورت بگيرد، اگر قدرِ استعدادها و نخبگانِ كشور دانسته نشود، اگر صرفاً از دانشمندانى قدرشناسى شود كه همسو و همفكر با صاحبان قدرت هستند و اگر در انتخابِ نخبگان و دانشمندان، سليقه هاى شخصى لحاظ شود، همه و همه به معناى اتلافِ بيت المال است، چون همه اين امور، بىانگيزگى افراد كار آمد را تشديد مىكند، فرار مغزها را قوّت مىبخشد. رفته رفته كشور را به مرحلهاى مىرساند كه به تعبيرِ امير المؤمنين در خطبه دوم نهج البلاغه در ستايش خداوند متعال و فرستادن پيامبر اسلام كه در موقعى فرستاد كه مردم در درون فتنهها بودند اركان ايمان متزلزل شده بود و امور مردم متشتت و پراكنده، مرجع و پناهگاه ناپيدا و گمراهى و نابينائى همه را فرا گرفته بود تا آنجا كه مىفرمايد: پيامبر خدا در چنين زمانى آمد كه: «بِأرضٍ عالِمُها مُلجَم وَ جاهِلُها مُكرّم»؛ [يعنى از شاخصهاى دوران جاهليت آن بود كه] در آن سرزمين عالم و دانشمندش به حكم اجبار دهانشان بسته و جاهلانشان، گرامى بودند».
احمقان سرور شدستند و ز بيم عاقلان سرها كشيده در گليم
اميد مى بريم كه ارضِ ايران زمين از اين بليّه، دور بماند. اين مهم در صورتى محقق مىشود كه حاكمان و مسئولان، حساسيتهاى لازم را در خصوص بيت المال در يابند و آن را منحصر در اموال و دارايىهايى مادى نبينند. استعدادهاى كشور را قدر بدانند و از آنان در رشد و تعالى كشور بهره گيرند و مانعِ اتلافِ آن گردند.